سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رخت بر بستن نزدیک است . [نهج البلاغه]
خانه | مدیریت | ایمیل من | شناسنامه| پارسی یار
ایزدا!پاک آفرینا!بی همانندا! - «یکی بود یکی نبود» ؛ «غیر از او هیچکس تنها نبود»
  • کل بازدیدها: 12733 بازدید
  • بازدید امروز: 5 بازدید
  • موضوعات


  • لوگوی من



  • جستجو در وبلاگ


  • اشتراک در وبلاگ


     
  • مشاهده اوقات شرعی


  • وضعیت من در یاهو


    یــــاهـو
  • موسیقی وبلاگ


    محمد ( 84/8/9 ساعت 8:35 ع )

    بار خدایا! آیا راهی برای جبران هست؟


    آیا کسی مثل من که ایچنین گنه کار است، را می بخشی؟


    اگر من جای تو در مسند داوری و قضاوت بودم، هر بنده ای که


     یک بار توبه کرده بود،توبه می شکست و برای بار دوم نزد من


     می آمد، آن چنان به زمینش می زدم که از صدای زمین


    خوردنش زمین و زمان بلرزد...


    اما تو غافر و رحمانی...


    تو خود گفته ای که :


    " صد بار اگر توبه شکستی باز آی"



    ای رحمان! ای غافر! با چه رویی از گناهی که کرده ام توبه


    کنم......


    ای ستار العیوب! ای غفار الذنوب!


    آمده ام برای بستن عهدی مستحکم...آمده ام برای توبه!


    به من قدرتی ده که بر عهدم پابرجا باشم...


    به من توانایی ده که قبح هیچ عمل زشتی در نظرم از بین نرود...


    آیا میتوانم به عهد و پیمانم وفادار باشم؟


    اما با تمام روسیاهیم فقط تو مامن امن نجاتی...


    تنها تو را میپرستم و تنها از تو کمک میخواهم...


    "ایاک نعبد و ایاک نستعین"
     


  • نظرات دیگران ( )

  • محمد ( 84/8/9 ساعت 8:7 ع )

     



     

    به هر وبلاگی سر می زنم یا غم داره یا تعطیل شده.یه جورایی دلم گرفت.آخه به پیر به پیغمبر منم غم دارم ولی راضی نمی شم اینجا بیارمشون و بقیه رو ناراخت کنم.دلم می خواد هر کس دلش گرفته بیاد اینجا و یه لبخند رو لباش نقش ببنده و از اینجا بره....اما بعد فکر کردم شاید بازگو کردن غم من دردی رو دوا کنه...شاید باعث شه که بعضیا به خودشون بیان...یه مدتیه که به خاطر یه موضوع سکوت کردم و برای من که همیشه غمهام بیشتر از 1 روز دوام نمی یووردن خیلی سخته...کاش می تونستم مستقیما بهشون بگم که تو این مدت چقدر اذیت شدم.



     

    ولی این دفعه تصمیم گرفتم صبر کنم.به خودم نهیب می زنم که محمد ممکنه داری اشتباه می کنی .صبر کن زود تصمیم نگیر.زود قضاوت نکن....می دونم گذشت زمان خیلی از مسایل رو حل می کنه...



     

    اولین باری که تصمیم گرفتم وبلاگ بنویسم هدفهای بزرگی داشتم و هنوزم دارم و یادم نرفته ولی



     

     اصلا فکر نمی کردم که دوستای زیادی رو اینجا پیدا کنم.خیلیاشونو می شناسم و خیلیاشونو تا حالا ندیدم...

    اصلا فکر نمی کردم که اینجا به همین راحتی بشه دوست شد و بعد بتونیم این دوستیها رو محکمتر کنیم یا اونا رو به دشمنی تبدیل کنیم...


     

    فکر نمی کردم به این راحتی بشه عاشق شد و به سختی بشه دل کند...

     

    فکر نمی کردم اینجا بعضیا بتونن خیلی راحت بقیه رو دست بندازن ..دروغ بگن...بهش ضربه بزنن.

     

    فکر نمی کردم کسایی پیدا بشن که با شوخیای بی جا دل دوستاشونو خون کنن..فکر نمی کردم ...

     

    خدا یا به هیچ کدوم از اینا فکر نمی کردم.نمی دونم بخاطر داشتن دوستای خوب اینترنتی باید خوشحال باشم یا بخاطر بعضی حرفها و سو برداشتها باید ناراحت باشم.

     

    چند روز پیش به خدا می گفتم خدایا تو خودت بهتر می دونی که من بهتر از اون چیزی هستم که بعضیا فکر می کنم و احتمالا بدتر از اونی که بعضی دیگه فکر می کنن...

     

    خدایا کمکم کن تا بدون فکر کاری رو نکنم.بدون تامل حرفی رو نزنم

     

    .خدایا کمکم کن تا هیچ وقت از یاد تو بیرون نرم.با تو باشم وتو با من برای همیشه....

     

    .خدایا کمکم کن تا بتونم بهشون بفهمونم که در مورد من اشتباه فکر می کنن.

     

    تو رو خدا روی کارایی که می کنین فکر کنین..محمد با توام روی حرفایی که می زنی بیشتر فکر کن .نکنه باعث بشی که یکی از دستت ناراحت بشه..نکنه یه دفعه قلب کسی رو بشکنی ..نکنه یکی پیدا شه که در مورد تو بد فکر کنه در حالیکه تو اصلا به اون چیز فکر نکردی...نکنه

     

    نمی دونم تا کی این سکوت لعنتی ادامه داره ولی امیدوارم احتیاج به گفتن من نباشه...

     

    برام دعا کنین.
    محتاجم به دعا.

           


  • نظرات دیگران ( )

  • محمد ( 84/8/6 ساعت 11:37 ص )

    طعم عزت را تنها زمانی خواهی یافت که دیگر به تملق نیازی نداری،

    زمانی که تنها به یک مبدأ امیدوار شدی و به یک مبدأ نیازمند شدی، تمام قدرت را یافته ای.

    متملق کسی است که نمی تواند قدرت درونی خویش را بیابد. و وقتی که نتوانست بیابد تضعیف می شود.

    نیرومند ترین انسان کسی است که امیدش را از دست ندهد.

    تنها کسی امیدش را از دست می دهد که دل ( درون ) خویش را کشف نکرده باشد.

    تنها نوری که می تواند انسان را در ظلمات راه ببرد، دل پاک است.

    آنکه نیاز به قدرت و مدح شدن دارد، ذلیلترین انسان است.

    ابلیس تنها، سخنگوی خودش است. اما وای به حال این انسان که سخنگوی هزاران کس است(دل، نفس، ...).

    ای انسان، اگر خار بوته هستی، اگر تمام عالم گلبوته باشند، نمی توانند تو را به گلبوته بودن بکشانند. و اگر گلبوته هستی، تمام عالم نمی توانند تو را به خار بوته بودن بکشانند.

    اگر انسان گناه را بشناسد، می تواند از آن رهایی بیابد.

    ولی زمانی که گناه را نمی شناسد کی می تواند از آن رهایی یابد.

    خلوص، دل انسان را به بزرگی آسمان کرده و تبدیل به خروش اقیانوس می کند.

    دین ارثیه نیست، بلکه عصاره ای است که انسان آن را از فطرت خویش بیرون می آورد. و زمانی که از فطرت بیرون آمد، آن دین را انسان هرگز به یغما نمی دهد.

    یک تپش دل، اگر بداند که چرا می تپد، تبدیل به یک شمع می شود در تمام ظلمت تاریخ.

    یک تحفه کوچک :

    «آن کس که به فریاد دلش بیدار نشود، به فریاد دیگران نیز بیدار نخواهد شد».

    تمام پیامبران تنها، تلنگر می زنند تا به فریاد دلت بیدار شوی. و آنکس که با تلنگر بیدار نمیشود او مرده است.

    اگر یک تپش دل بیدار باشد، انسان را از فرش تا عرش می رساند.

    ذلت از آنجا می آید که انسان فریاد و دعوت دل خویش را نمی شنود.

    آنکه به پاداش خدا حرکت می کند عزیز است، و آنکه به پاداش دیگران حرکت می کند ذلیل است.

    اگر دوست می شنود کافیست. واگر دوست نمی شنود هیچ چیزی کافی نیست.

    دوستدارانم چه زیادند و آنان که دردم را می شناسند چه کم.

                      


     


  • نظرات دیگران ( )

  • محمد ( 84/8/6 ساعت 11:32 ص )

    خداوندا..........
    امروز به تو توکل می کنم.
    مرا به آغوش خود هدایت کن تا احساس امنیت کنم.
    مرا در نور خود شستشو بده و بگذار در لذت و خوشی تو غوطه ور شوم.
    مرا سرشار از آرامش خود کن.
    مرا در آغوش خود بگیر و با من حرف بزن . بگذار خود را آنگونه ببینم که تو مرا می بینی.
    بگذار بازوانم را به دور گردنت حلقه کنم و پیشانیم را بر پیشانیت بگذارم و در چشمان پر جاذبه ات گم شوم.
    بگذار نگاهت کنم.
    بگذار گرمی حضورت را حس کنم و نفست را به آرامی در ذهنم حل کنم.
    بگذار آنقدر خیره نگاهت کنم تا به رویایی عمیق فرو روم.................
    آری به رویایی عمیق............زیرا فقط در رویاست که با من حرف می زنی و مرا می بوسی.
    فقط در رویاست که به من می گویی بنده کوچکم دوستت دارم و مراقبت هستم .
    می گویی من گاهی از راههایی به ظاهر بی رحمانه هدایتت می کنم اما تو نمی توانی درک کنی ...........
    فقط در آنجاست که می گویی فرزندم تو متوجه نمی شوی وقتی راه می روی با نگرانی نگاهت می کنم و می بینم که ،
    گاهگاهی زمین می خوری ولی دستت را نمی گیرم تا خودت بلند شوی و دوباره از اول شروع کنی اما تو می پنداری که
    من تو را فراموش کرده ام.!!!!!!!!!!!!
    من می گویم خداوندا کمکم کن تا ابد همانگونه باشم که تو مرا آفریدی .پاک و معصوم و بی ریا...................
    و تو لبخند می زنی و هیچ نمی گویی 

                      


  • نظرات دیگران ( )

  • محمد ( 84/8/6 ساعت 11:27 ص )

    آدم کیست ؟ این میلیونها میلیاردها انسانی که در روی کره زمین زندگی می کنند هرکدام با یک خصوصیات فردی , بارنگ پوست های متفاوت , زبان متفاوت , فرهنگ متفاوت , اعتقادات و مذهب متفاوت ولی همه آدم .   
     چگونه می توان فهمید آدم کیست ؟
    آیا باید تمام آدمها را زیرنظرگرفت و مشاهده کرد و مصاحبه کرد وبعد نتیجه گرفت ویا باید آن آدم اولیه  (حضرت آدم )  راشناخت و گفت این آدم است .  حضرت آدم کیست ؟ طبق روایات و قران و تورات و ....خداوند تمام موجودات جهان را افریده واز روز یکم تا ششم آدم را افرید و از آفرینش او به خود آفرین گفت یعنی آدم اینقدر مهم است ؟ او را مثل خودش خلق کرد و گفت او جانشین من است . به او عقل و قلب داد و فرمود اگر ازعقل تنها استفاده کنی دچارمشکل می شوی و همچنین اگر از قلب تنها استفاده کنی بازهم دچارمشکل می شوی . خدایا آدم که بود که ازبهشت رانده  شد . برای چه رانده شد ؟ آیا فقط ازعقلش استفاده کرد و یا قلبش ؟ آیا تو خواستی رانده شود یا او بی لیاقت بود و رانده شد ؟ آیا ما تقاص ندانم کاری پدربزرگمان را پس می دهیم ؟ ما تا آدم را نشناسیم نمی توانیم بدانیم او برای چه آمده است و چگونه به خدایش می رسد و مقامش را می یابد

    مسلماً خدا خواست که آدم نافرمانی کند و از بهشت رانده شود تا به او نشان دهد در وجود او اضداد است و اندیشه خوب و بد دارد و از طرفی به او حق انتخاب دادی که نافرمانی و گناه کند و به زمین برود و وقتی خودش را شناخت دوباره به بهشت برگردد وگرنه با اختیاری که دارد از اندیشه بد خود که شیطان است استفاده می کند و جهنمی برای خودش درست می کند

    آدم چگونه آفریده شده است ؟
    خداوند درقرآن فرمود که آدم را از گل خشکیده آفریدم . ( آیه 5 سوره حج ) . فرمود : بدانید که ما شما را نخست ازخاک آفریدیم آنگاه از آب نطفه انگاه از خون بسته آنگاه از پاره گوشت تمام و ناتمام در این انتقالات و تحولات قدرت خود را برشما آشکارسازیم و از نطفه تا آنچه را مشیت ما تعلق بگیرد و در رحم ها قراردهیم تا به وقتی معین طفلی از رحم بیرون اوریم تا زیست کرده و به بلوغ و کمال رسد برخی از شما بمیرد و برخی به سن پیری و دوران ضعف و ناتوانی رسد تا آنجا که پس از دانش و هوش نادان شود و هیچ فهم نکند

    آدم برای چه آفریده شد ؟

    خدای خوبم چرا ما را آفریدی ؟ برای کدامین کار ؟ برای گناه  ؟ خدایا توهمینطور آدم را خلق کردی بدون اینکه هدفی داشته باشی ؟ مگرمی شود . توهدف داری  ولی من نمی دانم . خدایا کمکم کن حدس بزنم , فرضیه بدهم , تحقیق کنم . تومی خواستی از آفرینش انسان خودت را نشان دهی ؟ می خواستی جانشینی در روی زمین داشته باشی ؟ اگر این است این انسان گناهکار جانشین خوبی برای توست ؟ می خواستی مفهوم حف و عدالت و ظلم وستم را نشان دهی ؟ آیا انسان این را می فهمد ؟  آیا تو بندگانت را آفریدی که خود را برای توخالص کنند و عبادت تو را کنند ؟ ویاشاید تو خدمتکار می خواستی که ما را آفریدی  ؟ شاید خیلی از ماها دوست نداشتیم به این کره خاکی بیاییم خدایا تو ما را آفریدی تو که نمی خواستی که ما اینقدر تکثرپیدا کنیم تو اینهمه آدم آفریدی و بعد می میرانی پس ما برای چه آمده ایم ؟ حسین آمد چراغ هدایت شد . یزید برای چه آمد ؟ آمد تا زیبایی کارحسین پیداشود وبعد هردو را بردی . کاش می دانستم که هدف از خلقت ماچیست آنگاه بهترمی توانستم در راه شناخت تو و خود گام بردارم

    خدایا تو ما را خلق کردی تا اراده تو در زمین اجرا شود . ولی اراده شیطان به ظاهر قوی ترعمل می کند خدایا توهم در وجود مایی هم شیطان . مارا بااضدادبه وجود آوردی از اولش جنگی در ما ایجاد کردی تا کدام یک پیروز شوند . خدایا پس چه ؟

    خدای خوبم شاید تو ما را خلق کردی تا پادشاهی خودت را نشان دهی و بشرتاکنون با پادشاهان ظالمی عمر سپری کرده و مرده است و اکنون مشتاقانه منتظرپادشاهی توست وجهان با داشتن پادشاهی چون تو چه زیبا ودلنشین خواهد بود

     


  • نظرات دیگران ( )

  • محمد ( 84/8/5 ساعت 11:1 ع )

    یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود توی تنهایی شب خستگی نشسته بود یه گلی به نام ناز که

    بودش همه نیاز با خدای خود میگفت درد دل یه دنیا راز: ای خدا دلمو نگاه که گرفته بد جوری
    لحظه های تلخ من میگذرن همینجوری روزا رو اه میگشم شبامم همش غمه خدایا جواب
    میخوام کمکم کن این دفه گاهی بارون چشاش میون نوشته هاش میچکید دوون دوون
    مثل یه جوی روون تو نگاش طعم عسل لباشم پر از غزل میدونست تنها شده از همیشه
    تا ازل حس نرمی تنش با طنین ماتمش یخ زده یواش یواش خالی از داغ صداش نازی باز
    ادامه داد شعر میگفت گریه میکرد : خدایا یادت میاد تو به من گفتی ببار خندهاتو قدر بدون
    یا بارون بشو ببار حالا من یه عالمه ابرمو پر از صدا دوست دارم گریه کنم با یه اواز یه صدا
    قصه سایه شدن ساغرانه ول شدن نوبت مهربونی رنگ اسمون شدن خدایا یادم بیار که
    چطور دریا بودم حالا بغض تو قلبمه چی شدش تنها شدم


  • نظرات دیگران ( )

  • <      1   2