کل بازدیدها: 13584 بازدید
بازدید امروز: 16 بازدید
موضوعات
لوگوی من
جستجو در وبلاگ
![]()
اشتراک در وبلاگ
موسیقی وبلاگ
|
محمد ( 84/8/5 ساعت 11:1 ع )
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود توی تنهایی شب خستگی نشسته بود یه گلی به نام ناز که بودش همه نیاز با خدای خود میگفت درد دل یه دنیا راز: ای خدا دلمو نگاه که گرفته بد جوریلحظه های تلخ من میگذرن همینجوری روزا رو اه میگشم شبامم همش غمه خدایا جوابمیخوام کمکم کن این دفه گاهی بارون چشاش میون نوشته هاش میچکید دوون دوونمثل یه جوی روون تو نگاش طعم عسل لباشم پر از غزل میدونست تنها شده از همیشهتا ازل حس نرمی تنش با طنین ماتمش یخ زده یواش یواش خالی از داغ صداش نازی بازادامه داد شعر میگفت گریه میکرد : خدایا یادت میاد تو به من گفتی ببار خندهاتو قدر بدونیا بارون بشو ببار حالا من یه عالمه ابرمو پر از صدا دوست دارم گریه کنم با یه اواز یه صداقصه سایه شدن ساغرانه ول شدن نوبت مهربونی رنگ اسمون شدن خدایا یادم بیار کهچطور دریا بودم حالا بغض تو قلبمه چی شدش تنها شدم
نظرات دیگران ( )
|